تاریخچه ی کلی استان خوزستان
ناحیهٔ خوزستان در ادوار مختف تاریخی به نامهای گوناگونی خوانده شدهاست. واژهٔ سامی سوزیانا/سوزیان، ظاهراً قدیمیترین نام این ناحیه بودهاست. پس از آن تا سدهٔ سیزدهم پیش از میلاد، نام حالتامتی یا سرزمین حالتامها بر این ناحیه اطلاق میشد و از آن پس، آنجا را اَنشان سوسونکا (کشور انشان و شوش) میگفتند.
در حدود ۶۴۰ پیش از میلاد که چیشپیش دوم، جد داریوش اول هخامنشی، به انشان هجوم آورد و آن را تصرف کرد، نام این منطقه به اَنزان تبدیل شد. در این هنگام، بابلیها و آشوریها این ناحیه را که شامل شوش (پایتخت) و نواحی انشان و خووج بود، عیلام میخواندند. در کتیبهٔ بهستان در تخت جمشید نیز داریوش بزرگ در ذکر سرزمینهای تحت فرمان خود، از این سرزمین با نان اووَج یاد کردهاست، که برخی پژوهشگران آن را به معنای سرزمین عیلام دانستهاند.
در منابع یونانی خوز و خوزیان اوکس/اوکسی و کیسیا نام دارد. در دورهٔ اسلامی گاهی تمام خوزستان را اهواز یا هوجستان میخواندند و در مقابل، شهر اهواز را که بازاریان در آن بودند، سوق الاهواز نامیده میشد. به رغم این اختلافات، در دورهٔ اسلامی چه در منابع لغوی عربی و چه در منابع ادب فارسی، واژه خوزستان که در عهد ساسانیان نام رسمی این ناحیه بود،بر آن اطلاق شده و گزارشهای یاقوت حموی نیز این استعمال را تأیید کردهاست. همچنین در این دوره، اشخاص بسیاری با نام خوزی بدین ناحیه منسوب بودند، که برخی از نامورترین آنان عبارتند از سلیمان موریانی (متوفی ۱۵۴)، وزیر منصور عباسی؛ سهل بن ساور بن سهل خوزی، از پزشکان معروف سدههای دوم و سوم و فرزندش، ساور بنب سهل خوزی (متوفی ۲۵۵)،رئیس بیمارستان جندیشاپور و صاحب کتاب اقراباذین؛ ابویوسف یعقوب بن اسحاق معروف به ابن سکیت خوزی (متوفی ۲۴۴)، لغوی و نحوی؛ و ابوحفض خوزی، از عارفان سدهٔ پنجم. خوزستان و شهرهای کهن آن مانند شوش، از مناطق متمدن باستان بودهاند، البته، علاوه بر ساکنان شهرهای متمدن، اقوام کوهستانی بدوی و نیمه بدوی نیز در این ناحیه به سر میبردند. در دورهٔ هخامنشی، خوزستان بخشی از مسیر جادهٔ شاهی را در خود جای میداد و اهمیت بسیاری برای شاهان داشت و شهر ثروتمند شوش پایتخت آن بود.
پس از هخامنشیان، سلوکیان از ۳۱۲ پیش از میلاد، این سرزمین را مورد هجمه قرار دادند. خوزستان در دورهٔ اشکانیان (حکومت: ۲۲۶–۲۵۰ م)، حکومت مستقل داشت، اما پادشاهان آن هدایایی به شاهان اشکانی میدادند و تا زوال این دولت، خوزستان تقریباً به همین شکل، به صورت یکی از دولتهای دست نشاندهٔ اشکانیان، استقلال داخلی خود را حفظ کردند. چنانکه حتی استرابو در این دوره، شوش، اوکسی ، الیمائی و پادشاهی میشان را از نواحی مستقل دانستهاند.
در سال ۲۲۴ میلادی، اردوان پنجم به وسیله اردشیر بابکان حاکم فارس (بعداً اردشیر یکم ساسانی) در نبرد هرمزدگان واقع در استان خوزستان کنونی، شکست خورده و کشته میشود.طی این رویداد پادشاهی ۴۷۱ ساله اشکانیان پایان میپذیرد. خوزستان از اولین مناطقی بود که در پی جنگهای اردوان پنجم و اردشیر اول (حکومت ۲۲۶–۲۴۱ م)، بنیانگذار سلسله ساسانی، در اختیار ساسانیان قرار گرفت. در این دوره، این ناحیه به نواحی شوش/سوس، ایران فره شاپور، هرمزد اردشیر، شوشتر/سستر و بیت لاپات یا جندی شاپور تقسیم گردید.
در دوره اردشیر اول، ابکساندر سوروس، امپراتور روم، در ۲۳۱ میلادی به خوزستان لشکر کشید، اما شکست خورد. اردشیر در آبادانی خوزستان کوشید و از جمله اقداماتش احداث نهر مسرقان، مرمت و تجدید بنای شوشتر و اهواز و بنای ریو اردشیر (ریشهر) و دزفول بود. شاپور اول نیز پس از شکست دادن رومیان در ۲۶۰ م، هفتاد هزار اسیر رومی را، که برخی از آنها معمار و صنعتگر بودند، به خوزستان آورد و با به کار گرفتن آنها، بناهای متعدد از جمله چند پل و شهر احداث کرد.
دستهای از مردم عرب از دیرباز تا دوران معاصر به خوستان آمدهاند؛ مثلاً عرب بنی حنظله، در زمان ساسانیان به همراه اسرای رومی به خوزستان آوردهشدند. پس از فتح خوزستان به دست مسلمانان، روند مهاجرت عربها به این منطقه سرعت گرفت، اما بیشترین مهاجرت آنان در دورهٔ صفوی و حاکمیت مشعشعیان بود.
خوزستان از اولین مناطق فلات ایران بود که مسلمانان به آن روی آوردند. ابتدا در سال ۱۴ هجری و در دوره خلافت عمر، سپاهی به فرماندهی عتبه بن غزوان از نواحی اُبُلَه و دشت میشان وارد خوزستان شد. سپس تا سال ۱۷ شهرهای مهم آن مانند سوقالاهواز (هرمزاردشیر)، سوس (شوش)و شوشتر فتح شدند.
از جمله مهمترین حوادث خوزستان در دهههای اولیه اسلامی، آشوبهای مختلف خوارج بود که دست کم چند دهه به ناآرامی این منطقه و حداثی چون قیام خوارج و سرکوب آن انجامید. در پی شورش غلامان زنگباری در سالهای ۲۵۶ تا ۲۵۹، آشوب دیگری رخ داد که خساراتی مانند ویرانی و غارت شهرهای خوزستان و کشتار بسیاری از اهالی آن به دست شورشیان را به دنبال داشت و در ۲۶۷، ابواحمد موفق، برادر خلیفه معتمد عباسی،آن را سرکوب کرد. اسماعیلیه نیز در خوزستان فعالیت داشتند و در ۲۹۴ بر قلعه الناظر دست یافتند.
به رغم این حوادث، گزارشهای موجود نشان از استمرار رونق شهرهای متعدد خوزستان مانند سوقالاهواز، نَهرتیری،تستر، سوس، جندیشاپور، رامهرمز، ایذج (ایذه)، عَسکَرمُکرَم، دورق، مناذِرکبری و مناذِرصغری و رونق کشاورزی آن در قرون اولیه و میانی اسلامی دارد. نگارنده حدودالعالم، حتی به رونق بازارهای برخی شهرهای کوچک خوزستان مانند سمبیل، اَزم و جُبَی (شهرکی در کنار رود شوشتر) تصریح دارد.
در آن دوران، علاوه بر صادرات شکر به عنوان محصول مهم کشاورزی، صنایع دستی مانند فرش، دیبا، خز و انواع پارجه، پوشاک و لنگ نیز در خوزستان تولید و به مناطقی چون عراق، جبال و یمن صادر میشد. این محصولات از راههای گوناگون تجاری به مناطق مجاورش حمل و نقل میشدند. خوزستان از ۲ راه، یکی بصره و دیگری واسط، به عراق به ویژه بغداد متصل میگردید.
شوشتر در عهد ایلخانان، چندی مرکز سیاسی خوزستان شد. در دورهٔ نادرشاه (حکومت: ۱۱۴۸–۱۱۶۰) برخی اروپائیان این ناحیه را عربستان خواندند، در حالی که روملو، همچنان آن را خوزستان نامیدهاست.
در دورهٔ زندیه و قاجار گاه خوزستان را عربستان یا عربستانِ ایران میگفتند. سالهای پایانی سدهٔ سیزدهم، به جای دزفول، شوشتر مرکز خوزستان شد.
برای الحاق بندرهای آبادان و خرمشهر به خاک عثمانی، در جریان عهدنامهٔ ارزروم، استراتفورد کانینگ، سفیر انگلستان در عثمانی، فردی به نام لایارد را به منظور جمعآوری اسنادی برای تعیین خط سرحدی جدید به خوزستان فرستاد، اما به رغم این تلاشها این بندرها همچنان ضمیمهٔ خوزستان و جز ایران باقی ماندند.
نیروهای انگلیسی برای وادار کردن دولت ایران به خارج ساختن نیروهای خود از هرات، خوزستان را اشغال کردند. در حدود ۱۲۹۹، به دستور ناصرالدین شاه، هیئت ویژهای برای بررسی امکانات و آبراهههای خوزستان و برآورد هزینهای احداث سد به این منطقه اعزام شد.
در گزارشهای این هیئت، علاوه بر اطلاعات ارزندهای در باب شهرهایی چون خرمشهر، شوش، دزفول، شوشتر، رامهرمز و باغملک، جمعیت عرب خوزستان حدود دويست هزار خانوار،طوایف هفتلنگ و چهارلنگ ساکن آن پنجاه هزار خانوار و لرهای آن منطقه چهارهزار خانوار ضبط شدهاست.
در این دوره اهمیت طوایف خوزستان چنان بود که این ولایت به مرکزیت شوش در دست حسینقلی خان، ایل خان طوایف بختیاری، قرار داشت. پس از دایر شدن تجارتخانه اسلحه در بوشهر در ۱۳۰۱، طوایف خوزستان به سلاحهای حتی پیشرفته تر از اسلحههای قوای دولتی مجهز شدند و بر اهمیت نظامی شان نیز افزوده شد. به این ترتیب، به رغم ایجاد زمینهای برای افزایش حق کشتیرانی بینالمللی در کارون در ۱۳۰۶، نبود امنیت و غارت کالاهای تجار، مانع تحقق رونقهای تجاری خوزستان بود.
نفت از دیرباز در خوزستان وجود داشت ،چاه شماره یک نام اولین چاه نفت خاورمیانه است که در منطقهای شهر مسجدسلیمان کنونی، در استان خوزستان قرار دارد. این چاه در منطقهای بنام دره خرسون مستقر میباشد، که عملیات حفاری آن در سال ۱۲۸۶ توسط کنسرسیوم دارسی آغاز شد و در تاریخ ۵ خرداد ۱۲۸۷ به مخزن نفتی رسید. اما اکتشاف صنعتی آن در سال ۱۳۲۷ در مسجدسلیمان، خوزستان را وارد دورهای جدید کرد که بخشی از آن نیز درگیریهای سیاسی بود.
در این دوره، علاوه بر انگلیس، آلمان و عثمانی نیز متوجه خوزستان بودند و حتی به این منطقه نیرو میفرستادند.سرانجام در پی قدرتمند شدن حکومت مرکزی در ایران، در ۱۳۰۲ ش، دیگر بار نام خوزستان رسماً بر این منطقه، به عنوان جزئی از خاک ایران، اطلاق شد.
به رغم تثبیت موقعیت خوزستان در جغرافیای سیاسی ایران، دولت عراق که پس از سقوط عثمانی در منطقه عراق تشکیل شده بود،از همان ابتدا اندیشه تجزیه خزستان (تحت نام عربستان) از ایران را دنبال کرد و کوشید تا اعراب خوزستان را ضد دولت مرکزی ایران تحریک کند. با این حال، در پی سقوط رضاشاه و پس از اینکه در ۱۳۲۰ ش، انگلستان بهانه حفظ منافع خود در حوزه نفتی این منطقه، خوزستان را اشغال کرد،مجدداً زمینه برای فعالیتهای تجزیه طلبانه فراهم شد.
به طوری که در ۱۳۲۵ ش، بار دیگر توطئه تجزیه خوزستان را حزب استقلال عراق مطرح کرد. در همین سال، حزب سعادت که عراق و انگلیس از آن حمایت میکردند، در خوزستان تشکیل شد.
نظری بر خوزستان از گذشته تاکنون
همه مورخان بر اینکه خوزستان در طول تاریخ یک منطقه ی متمدن بشری بوده است شک ندارند. آثار باستانی موجود در خوزستان بیانگر رسوخ این سرزمین در عمق تاریخ دارد.
*شهر شوش مرکز حکومت شهر عیلام بوده که بنای معبد پنج طبقه « زیگورات چغازنبیل » در نواحی این شهر هم اکنون نیز یکی از بناهای عظیم باستانی و از آثار مهم جهانی به شمار می رود. این بنا با دیوارهای تو در تو بر تپه ای بنا شده و کتیبه های آجرین با خط میخی قدمت این بنا را آشکار می سازد. گفته می شود این بنا که معبدی مذهبی برای نیایش بوده به یاد « اینشوشیناک » خدای حامی شهر شوش ساخته شده است. شهر شوش به وسیله پادشاه آشوری، « آشوربانی پال » ویران گردید. هخامنشیان با برپائی کاخهای زمستانی در شوش بار دیگر آن را احیا و آباد کردند و نام پایتخت بر آن نهادند.
وجود آرامگاه « دانیال نبی » از پیامبران بنی اسرائیل نشاندهنده قدمت تمدن در استان خوزستان و شهر شوش است. این پیامبر از معاصران کوروش هخامنشی نیز بوده است. گفته می شود که دانیال نبی در راه زیارت به بیت المقدس بود که فوت می کند و در محل فعلی یعنی شهر شوش دفن می شود.
*شهر دزفول یا « دژپل » یکی از آبادترین بوده که چه به لحاظ تاریخی و چه به لحاظ اقتصادی و کشاورزی رونق شایان توجهی در این استان داشته است . وجه تسمیه « دزفول » به سبب پلی می باشد که در این شهر با دوازده طاق و چشمه بر روی رودخانه دز به روزگار شاپور اول ساسانی بنا شده است . البته محققینی همچون اصطخری آن را پل « اندامش » نیز نام نهاده اند که وجه تسمیه شهر اندیمشک کنونی را تشکیل می دهد. در قرن چهارم هجری شهر دزفول به قصر روناش معروف بوده و « مقدسی » مورخ سرشناس از آن به نام شهر « قنطره » یعنی « پل » یاد می کند . شبکه های عالی آبیاری و به کارگیری و مهار آب برای آسیاب کردن غذای عشایر و ساکنین منطقه در بستر رود خروشان دز در نزدیکی پل خلاقیت های ویژه معماری این منطقه را می رساند. همچنین معماران دزفولی در ساخت قلعه شوش و قلعه های دیگر استان سرآمد بوده اند. دزفول به زراعت « نیل » جهت رنگ آمیزی و پرورش قلم نی شهره بوده که این فرآورده تا هند و قسطنطیه نیز صادر می شده است .
این شهر برای برقراری ارتباط بین پایتخت جدید یعنی جندی شاپور و شوشتر ساخته شد و پل آن بر رودخانه دز هم اکنون نیز قابل استفاده است.
*شهر شوشتر هم در دوران پیش از اسلام و هم پس از اسلام رونق فراوانی داشت و به لحاظ معماری و بافت سنتی شهر و ویژگیهای بومی در معماری محلی، می تواند نقش مهمی را در جلب سیاح داشته باشد.
بافت سنتی معماری این شهر کاملاً متراکم و فشرده است و کوچه های باریک و دیوارهای بلند و گذرگاههای تنگ که همگی با گذر از « سعباط » ها یا سایه بان ها به میدانچه های اصلی شهر ختم می شوند، زیبایی کم نظیری دارند. « سعباط » ها علاوه بر ایجاد فضاهای خنک در معابر ، ارتباط دو منزل را در فواصل مختلف ایجاد کرده و علاوه بر پیوند معماری، زمینه ای را برای ارتباط و ساخت طبقات بیشتر فراهم می آورده است .شوشتر در گویش و اصطلاحات محلی به شهر « چهل پیر » معروف است. زیرا در آن بقاع متبرکه، امامزاده ها و مساجد و تکیه های بسیار به چشم می خورد. مسجد جامع شوشتر که یکی از دیدنی ترین مساجد ایران است در این شهر قرار دارد و از کتیبه های آن چنین استنباط می شود که خلفای عباسی در زمان امام حسن عسگری (ع) به ساخت آن اقدام نموده و پس از آن تکمیل و ترمیم شده است .
*ایذه یا ایذج در شمال شرقی خوزستان پایتخت اتابکان از جمله شهرهای دیگر خوزستان است که در میانه کوهستان با آب و هوائی معتدل و طبیعتی سرسبز واقع است و استعداد فراوانی برای کشاورزی دارد. این شهر یکی از اهداف مهم سپاهیان اسلام بوده و در دورانهای مختلف تاریخ دارای رونق بسزایی بوده است. پل « خده زاد » که یکی از پلهای عجیب دنیا به شمار می رود در این شهر قرار داشته که به نام مادر اردشیر بابکان با پایه هایی از سرب مذاب ساخته شده و ۱۰۴ ذرع ارتفاع داشته است. این بطوطه جهانگرد مراکشی که در قرن هشتم هجری از این شهر دیدن کرده، به خانقاه ها، کاروانسراها و قناتها و قلعه مدرسه های بسیاری در این شهر اشاره می کند. کتیبه های منقوش و سنگی « اشکفت سلمان » و « کولفره » یادگار تمدنهای عیلام نو است که قدمت آن به سه هزار سال می رسد.
*مسجد سلیمان دیگر شهر خوزستان است که ریشه در تاریخ دارد. آتشکده ها و معابد باستانی، همچون « سر مسجد و برد نشانده » از جمله آثار تاریخی این شهر است. اولین چاه نفت ایران به وسیله یک انگلیسی به نام ویلیام ناکس دارسی به منظور عملیات اکتشافی نفت در آنجا حفاری شد و این شهر به صورت یک منطقه نفتی و صنعتی در آمد.
*آبادان در جنوب غربی خوزستان واقع است و جایگاه و منزلت ویژه ای دارد. بطلیموس پدر جغرافیای یونان نام « آرپفانا » و « آپفادانا » را برای آبادان به کار برده است. در آبادان، عمارات و آبادانی زیادی به چشم می خورد که می توان به رباطها و خانقاه و مدرسه ها و مساجد متعدد استناد کرد. هم چنین مقبره ای منسوب به حضرت خضر و الیاس در اطراف رود بهمنشیر وجود دارد که به همین سبب، عربهای ساکن در آن شهر، آبادان را « جزیره الخضر » می نامیدند. این شهر لنگرگاه مناسبی برای کشتی های تجاری بوده و علاوه بر جنبه های صنعتی نظیر پالایشگاه که در این شهر تأسیس شده، می تواند محلی برای رفت و آمدهای تجاری و اقتصادی باشد.
*بهبهان با صحراهای حاصلخیز و تپه ماهورها و ارتفاعات بلند و کوتاه و بخشهای کوهستانی و جلگه ای از شهرهای قدیمی استان خوزستان است که سابقه آن به دورانهای عیلامی و پس از آن به دوره ساسانی می رسد. کشف جام برنزی « کیدین هوتران » موسوم به « جام زندگی » با ۱۶ لایه متفاوت و نقوش داستانگویی و تابوت مفرغی و پارچهای متفاوت در حفاریهای باستان شناسی در سالهای اخیر، سابقه باستانی و تاریخی بهبهان را آشکارتر می سازد. شهر « ارگان » یا « ارجان » یا « ابرقباد » که به وسیله قباد پادشاه ساسانی برپا شده، در ده کیلومتری شهر بهبهان فعلی قرار داشته است.
*رامهرمز از شهرهای دوره ساسانی است که رونق بسیاری داشته و بنای آن را به هرمز اول پادشاه ساسانی نسبت می دهند. رامهرمز شهری میان دو بخش جنوبی و شمالی استان خوزستان خطه ای آباد و پراهمیت بوده که « سلمان فارسی » صحابه پیامبر در این دیار زاده شده است. پرورش کرم ابریشم ، پارچه، عطریات و حصیربافی و کتابخانه بزرگ در این دیار شاخصه های تاریخی این شهر را تشکیل می دهند.
*خرمشهر در آغاز نام باستانی پیان را به خود داشته که بعدها به بیان تبدیل شده است . این نام پس از مهاجرت مسلمانان به خوزستان به محمره تبدیل گردید. وجه تسمیه آن از آنجا ناشی می شود که برنج سرخ در آن محل کشت و زرع می شده است. این شهر دارای موقعیت سوق الجیشی و اقتصادی ویژه بوده زیرا این شهر به لحاظ ارتباطات آبی در منطقه منحصربفرد بوده است. همانطور که بیان شد وجه تسمیه آن از آنجا ناشی می شود که برنج سرخ در آن محل کشت و زرع می شده و موقعیتی سوق الجیشی و اقتصادی داشت. رودخانه کارون در خرمشهر به اروند پیوند می خورد و این منطقه را از طریق خلیج فارس و دریای عمان به آبراههای بین المللی مرتبط می سازد. رودخانه کارون در همین محل به اروند پیوند می خورد و این منطقه را از طریق خلیج فارس و دریای عمان به آبراههای بین المللی مرتبط می سازد.
*شهر شادگان در جنوب خوزستان به آبادان منتهی می شود و به وسیله رودخانه جراحی که ترکیبی از دو رود « مارون » و « علاء » است و از کوهستانهای « منگشت » سرچشمه گرفته ، کشاورزی و نخلستانهای دشت شادگان را مشروب می سازد. ابودلف جهانگرد عرب در قرن چهارم هجری از ساختمانها و آتشکده هایی که به دست قباد بن دارا پادشاه ساسانی، در شادگان ساخته شده یاد می کند و « ابن حوقل » و « اصطخری » و « یاقوت حموی » به پرده دیبا و بافته های زیبای آن شهر و همچنین وجود آبهای گرم و گوگردی در آن منطقه اشاره دارد.
*سوسنگرد و دشت آزادگان با زمینهای حاصلخیز خود، یکی از بهترین دشتهایی است که قابلیت های ویژه ای را برای کشاورزی بخصوص سبزیجات و گیاهان و حبوبات داراست . سابقه کشاورزی سوسنگرد به دورانهای باستان می رسد. واقعه جهاد عشایر با انگلیس که بدستور مرجعیت شیعه بود در این منطقه رخ داد.
خوزستان از جهت زمین و مرغوبیت خاک و حاصلخیزی، یکی از بهترین جلگه های ایران است که گاهی به دلیل ویژگیهای آب و هوایی می توان در سال دو بار محصول را در آن تولید نمود. فراوانی آب، وسعت و باروری خاک و تنوع طبیعی، این دیار را به جلگه ای زرخیز و پربرکت تبدیل نموده که در صورت استفاده صحیح و برنامه ریزیهای کشاورزی مکانیزه به تنهایی می تواند کشور را به لحاظ فرآورده های کشاورزی تأمین نماید و آنچه تاکنون در این استان به دست آمده با برخورداری از همان روش سنتی است که اگر بهره گیری صحیح از این امر صورت پذیرد، بزودی خوزستان نه تنها به « طلای سیاه » ( نفت ) بلکه به « طلای سبز » ( کشاورزی ) شهرت خواهد یافت. بی شک در کمتر استانی از ایران این همه رودخانه و آبهای پرخروش و مشرف بر دشتهای وسیع وجود دارد
درگیری داخلی پس از انقلاب
چهارشنبه سیاه خرمشهر و جبهه خلق عرب:
پس از انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ ش، فعالیت عراق برای تجزیه خوزستان شدت یافت و این دولت حوادث تاریخی مجعول مرتبط با این استان و نقشههای جغرافیایی جعلی را به تعداد زیادی چاپ و منتشر کرد. در این نقشههها، تمام دامنه جنوبی زاگرس، خوزستان و نواحی اطراف آن از ایران جدا و ضمیمه خاک عراق تصویر شده بودند. این اقدامات بغداد را به پایگاه جنبشهای تجزیه طلبانه خوزستان تبدیل کرد و علاوه بر این، اسلحه بسیاری نیز از عراق وارد خوزستان شد و ناآرامیهایی را به دنبال آورد.
آغاز حمله نظامی عراق
جنگ ایران و عراق، نبرد خرمشهر و حصر آبادان:
حمله زمینی عراق به ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، از استان خوزستان آغاز شد و قسمتهایی از نواحی غربی و جنوب غربی آن اشغال گردید. در ماههای اول جنگ، نیروهای عراق بستان، سوسنگرد، خرمشهر و هویزه را اشغال کردند و شهرهای مهم دیگری چون اهواز و آبادان، محاصره شدند و در آستانه سقوط قرار گرفتند.
هر چند تا آذر ۱۳۶۰، بسیاری از این مناطق را نیروهای ایران آزاد کردند، اما تا پایان جنگ، خوزستان همچنان آسیب دید. چانکه حتی پس از قطعنامه ۵۹۸ و در آستانه آغاز مذاکرات صلح در ۳۱ تیر ۱۳۶۷، بار دیگر عراق از محورهای کوشک و شلمچه، حدود سی کیلومتر از جاده اهواز-خرمشهر را اشغال کردند، ولی نیروهای ایران در مغرب کارون آنها را به سوی غرب راندند.
مردم شناسی
خوزستان استانی با تیرههای گوناگون انسانی است و از همین رو دارای بیشترین خرده فرهنگها در ایران است. مردم خوزستان به زبان عربی، لری، بختیاری و فارسی صحبت میکنند و اکثر گویشهای محلی این استان تحت تاثیر زبان معیار قرار گرفته است.
مردمان ساکن شوشتر، دزفول، بهبهان، ماهشهر، رامهرمز، هندیجان، رامشیر (رام اردشیر)، زیدون، سربندر (قنواتی) و شادگان (قنواتی) از مردمان بومی هستند که به زبان فارسی و گویشهای مخصوص به خود تکلم میکنند. این مردم از بازماندگان مردم شهرنشین باستان خوزستان هستند.
عمده اقوام بختیاری در شهرهای اهواز، ایذه، مسجدسلیمان، هفتکل، باغ ملک ،اندیکا، لالی، سالند (سردشت دزفول)، صفیآباد، قلعه خواجه، دهدز و ... حضور دارند، این اقوام در سایر شهرهای خوزستان نیز زندگی میکنند.در شهرستانهای دشت آزادگان، شادگان، شوش، خرمشهر و مناطق روستایی اهواز عربها زندگی میکنند.گفتنی است ۳۳ درصد از مردم خوزستان عرب هستند.