حجت قندی اقتصاددان در شماره امروز روزنامه دنیای اقتصاد می نویسد:
تجارت خارجی ایران در طول ۱۰۰ سال گذشته، «استراتژی در عمل» بوده؛ حتی اگر برای آن تئوری هم تعریف شده باشد، در چارچوب فروش و صادرات نفت و گاز بوده است. در حقیقت سیاست عملی در حوزه تجارت ایران تنها در این جمله خلاصه میشود و حتی در همین برهه زمانی، تمام بحثها همچنان بر سر چگونگی فروش و صادرات نفت است اگر تحریمها برداشته شود. برای موشکافی بیشتر وضعیت تجارت ایران، باید از چند دریچه مختلف آن را مورد بررسی قرار داد؛ از دریچه «قوانین و مقررات»، از دریچه «نرخ ارز»، از دریچه «مسائل غیراقتصادی شامل مسائل سیاسی و فرهنگی» و بالاخره از دریچه «استراتژی توسعه و اینکه چه راهی درست است».
نرخ ارز و آینده تجارت خارجی
قوانین و مقررات
در بررسی تجارت خارجی ایران از دید قوانین و مقررات باید گفت، در دولت حسن روحانی کاملا غیرمطلوب بود؛ خصوصا زمانی که بحران ارزی پدید آمد. بهطورکلی تجارت خارجی ایران اصلا مقرراتپذیر نبوده و انگار قانونی بر آن حاکم نیست که یکی از مشکلات بسیار عمده بهشمار میرود؛ یعنی دولت بسیار سلیقهای عمل میکند و این سلیقهای عمل کردن، ضربه بزرگی به اقتصاد وارد کرده است.
زمانی که شوک ارزی بهدلیل شوک به قسمت عرضه اقتصاد وارد میشود، دولتها و سیاستمداران اولین کاری که میکنند این است که تجارت خارجی را هدف قرار داده و بهطور مثال واردات کالا را ممنوع میکنند که البته از نگاه آنها این مکانیزم بسیار هم طبیعی است، زیرا به خیال خودشان با این کار قیمت ارز را کنترل کردهاند.
یکی از بزرگترین مشکلات دولتمردان این است که متوجه نیستند زمانی که قیمت ارز بالا میرود و سعی در کنترل آن دارند، این کار از ضربه اولیه به اقتصاد که همان افزایش نرخ ارز است، ضربه بزرگتری ایجاد میکند. به این معنا که ضربه سیاستهای غلط، از خود ضربه اولیه معمولا شدت بیشتری دارد. تجارت خارجی ایران همواره تحت کنترل دولتهایی بوده که بسیار مداخلهگر و کنترلکننده بودهاند و حتی به جزئیات واردات کالا هم کار داشتهاند. این موضوع مانع بسیار بزرگی در مسیر توسعه اقتصاد کشور و تجارت بهشمار میرود. بنابراین در گام نخست باید متوجه باشیم که در زمینه تجارت عملا قانون و مقرراتی وجود ندارد.
دولت، مجلس و بهطور کلی حاکمیت باید برای دفعه بعد که شوک ارزی به کشور وارد شد، تصمیمات غلط پیدرپی نگیرند. بنابراین لازم است قوانین و مقرراتی وضع شود، نه اینکه قدرت دولت را در زمینه تجارت خارجی کاملا از بین ببرد، اما مانع تصمیمگیری لحظهای و آنی آن شود.
یک راه این است که در چشمانداز بلندمدت به WTO بپیوندیم؛ زیرا زمانی که عضو این سازمان شویم، بسیاری از تصمیمگیریها برونسپاری میشود و بخش تجارت کشور ما از شر تصمیمات غلط و سیاستبازی داخلی نجات پیدا خواهد کرد.
دومین مساله، موانع تعرفهای و غیرتعرفهای است که هر دوی آنها مانعی بزرگ بر سر راه توسعه تجارت ایران محسوب میشوند. به شخصه با وضع موانع غیرتعرفهای مخالف هستم، مگر اینکه برای دارویی خاص یا مثلا کالایی مانند اسلحههای غیرمتعارف؛ تعرفهگذاری برای این نوع کالاها معنا پیدا میکند اما برای کالاهایی که تجاری هستند و تمام کشورها به تجارت آنها میپردازند، به شدت مخالفم.
در دولت آقای روحانی زمانی که شوک ارزی ایجاد شد، بسیاری از موانع غیرتعرفهای بهوجود آمد. از دیدگاه آنها طبیعی است که با بروز شوکهای ارزی، مانع واردات شد. اما سیاستمداران ایرانی اگر علم اقتصاد را مطالعه میکردند متوجه میشدند با وضع تعرفه روی کالاها، نرخ ارز را دستوری پایین آوردهاند. تفاوتی ندارد که 20 درصد تعرفه وضع شود و نرخ دلار 10 هزار تومان باشد با اینکه تعرفه صفر باشد و نرخ ارز 12 هزار تومان باشد؛ بنابراین بسیاری از موانع تعرفهای و غیرتعرفهای چیزی نیستند جز تغییر نسبی قیمت کالاهای وارداتی. اما موانع تعرفهای بیشتر از اینکه مانع واردات شوند، مانع صادرات هستند و کار دیگری نمیکنند. تا این مساله را متوجه نشویم، مشکلات تجارت خارجی ما پابرجا خواهد بود.
نرخ ارز
متاسفانه قیمت ارز در ایران به یک موضوع حیثیتی تبدیل شده است؛ حیثیت دولتها با قیمت ارز و تغییرات آن سنجیده میشود، بدون اینکه توجه داشته باشیم قیمت ارز فقط یک سیگنال است. زمانی که بر اثر تحریمها یا عدم فروش نفت یا بر اثر کاهش قیمت جهانی نفت به طرف عرضه اقتصاد شوک وارد میشود، این شوک در قیمت ارز پدیدار و تنها این سیگنال را مخابره میکند که در نقاطی از اقتصاد کشور اتفاقاتی درحال وقوع است. اما ما معنای سیگنال مخابرهشده را اشتباه دریافت میکنیم و بعد از اینکه قیمت ارز بالا رفت، پشتسر آن قیمت کالاها خصوصا کالاهای خارجی با افزایش روبهرو میشود.
این مساله بهدلیل اینکه به مساله حیثیتی تبدیل شده است، دولتها را وادار میکند سیاستهایی را در دستور کار قرار دهند تا قیمت ارز صعودی نشود.
سیاستگذاران ابتدا میخواهند نرخ ارز را کنترل کنند، اما نمیتوانند؛ سپس قیمت را دونرخی میکنند که باعث فراگیری فساد و رانت در کشور میشود. این روند تکراری که در تمام دولتها دیده میشود، مشکلات بسیار عجیبی بر سر تجارت خارجی بهوجود آورده است. زیرا به محض اینکه نرخ ارز را دستوری کنترل کنید، برای اینکه بتوانید نرخ را پایین نگه دارید مجبور هستید هزاران سیاست اشتباه دیگر را هم اعمال کنید و تصمیماتی را که غلط است، پشت سر همین قیمتگذاری دستوری ارز انجام دهید.
قیمتگذاری ارز بلایی است که به جان اقتصاد ایران افتاده است و دولتها به راحتی حاضر نخواهند شد آن را رها کنند و اگر در کوتاهمدت آن را رها کنند، تا شوک بعدی این روند ادامه خواهد داشت و به محض اینکه شوک بعدی از راه برسد دوباره به کنترل نرخ ارز ادامه میدهند. بنابراین این سیاست اشتباه، جزئی از ساختار اقتصاد ایران است و نمیتوان امید چندانی داشت که در دولت بعدی این سیاست ادامه پیدا نکند.
راهحل این است که بهجای اینکه ارز را بهصورت دستوری کنترل و مدیریت کرد، دولتها اقداماتی مانند کنترل هزینههای دولت، انضباط دادن به سیاست پولی، کنترل نرخ تورم و... را انجام دهند تا قیمت ارز خود به خود کنترل شود. برهم زدن قیمت ارز و این طرز تفکر که قیمت ارز حیثیتی است، در طول سالها و دهههای گذشته، باعث اتخاذ سیاستهایی شده که مانعی بزرگ در مقابل تجارت خارجی ایران بودهاند.
مسائل غیراقتصادی
بخش سومی که میخواهم به آن بپردازم، درمورد مسائل غیراقتصادی است. تجارت خارجی ایران رونق نخواهد گرفت مگر اینکه برخی از مسائل سیاسی و فرهنگی حل شود. مسائل سیاسی واضح است مثلا تحریمها. باید کاری کرد که سایه تحریمها از سر اقتصاد ایران برداشته شود، اگر این مانع خارجی از میان برداشته نشود، بدون شک راهی برای توسعه نخواهیم داشت و همیشه یک مانع بزرگ بر سر راه توسعه تجارت خواهد بود. اگر فکر میکنیم با وجود تحریمها اقتصاد ایران میتواند توسعه پیدا کند، سخت در اشتباه هستیم و این تفکر غلط باعث هزار تصمیم غلط دیگر خواهد شد. برخی فکر میکنند اگر ما دوباره بتوانیم نفت صادر کنیم، توسعه پیدا میکنیم. اصلا چنین چیزی نیست. اقتصاد ایران دو مسیر بیشتر ندارد؛ یکی اینکه مسیر توسعه را انتخاب کند و دومین مسیر شرایط فعلی است که شرایطی رکودی و در اصطلاح مردابی است.
بخش بعدی چالشها، به مسائل فرهنگی بازمیگردد؛ اگر به تجارت خارجی ایران نگاه کنید، این بخش گرفتار یکسری باورهای غلط است. مثلا اینکه واردات بد است و صادرات خوب و بهدلیل این تفکرات فرهنگی، باز تصمیمات غلط اتخاذ میشود. بنابراین این موانع فرهنگی هم بر سر راه توسعه و رشد اقتصاد کشور هستند.
استراتژی توسعه
اما با وجود چالشهایی که در سطرهای پیشین به آنها اشاره شد، بهترین راه برای تجارت خارجی چیست؟ نخست اینکه باید یک چشمانداز برای اقتصاد تعریف شود.
بهترین چشمانداز این است که ایران باید جزئی از زنجیره تولید جهانی شود و به هیچوجه سیاستهایی مانند خودکفایی را دنبال نکند، چرا که خودکفایی با توسعه سازگار نیست. معنی آن این نیست که ما استقلالی نداشته باشیم، معنی آن این است که نوع استقلالمان را انتخاب کنیم. اما استقلال و وابستگی که درحالحاضر انتخاب کردهایم و در عمل دیده میشود بدترین نوع آن است. بهترین نوع آن این است که سیستمی داشته باشیم تا قسمتی از زنجیره تولید باشیم و در این شرایط میتوانیم متوجه شویم که بهترین حوزه اقتصادی که میتوان در آن بهترین ارزش افزوده را خلق کرد کجاست. بدون در نظر گرفتن این پارامتر، مزیت نسبی پیدا نخواهیم کرد.
درباره تیم ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور جدید ایران هنوز قضاوت نمیکنیم اما احتمال اینکه چشمانداز توصیف شده را بتوان در دولت سیزدهم دید،کمرنگ است. به همین دلیل فکر میکنم مشکلات تجارت ایران در دوره چهارساله ایران شبیه آن چیزی خواهد بود که در دورههای گذشته دیدهایم.